جمعه 22 دی 1391

دلم ميخواست ميتونستم عوضت كنم. ميدونم كه نميشه. ميدونم كه همه اين حرفها و تلاشها آب در هاون كوبيدنه. نميدونم چرا نميتونم با واقعيتت كنار بيام. نميدونم چرا نميتونم بپذيرم كه دنيات اينقدر كوچيك باشه كه زندگي توش اينقدر يكنواخت و خسته كننده باشه. نميدونم از كي دور خودت حصار كشيدي نميدونم چطور زندانبان خودت شدي. پشت اين ديوارها زندگي جريان داره. يه نردبون بذار بيا بالا تا نشونت بدم. نترس نمي افتي.

| بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/637


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: