دنياي من دنياي ديروز نيست
یکشنبه 14 آذر 1389دنياي من دنياي ديروز نيست. نه إز باغ خبري هست. نه إز حياط برفي و صداي كلاغها. إز خيابان زندگي درست نه ماه ميشود كه نه پايين رفته ام و نه بالا امده ام. تابستاني كه گذشت سيبهاي درخت را نچيدم. چمنهاي باغ كوتاه نشد و ازگرماي ورانداى خانه بي بهره ماندم.
دنياي من شكلش عوض شد. خيابانهايش را ديكر نمي شناختم و مردم به زبان دىگري حرف ميزدند.
خطهاي تلقن پلهاي ارتباط من بودند و در صفحه كامپيوترم يا نزدكترينهايم ديدار مي كردم . خانه براي من جاي نبود كه در ان زندگي مي كردم شهري بود كه در پشت سر جا گذاشته بودم . شروع كرده ام به چيدن أجرها و بناي دنيايي را ذهنم طراحي كردهام كه تعداد پلهايش بيشتر از هر چيز ديگري باشدً.
يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول
دنبالک:
آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/631