سقط جنین

سه شنبه 1 آبان 1386

از دکتر می پرسد باید شورتم را دربیاورم٬ دکتر می گوید بله برای درست کردنش و برای از بین بردنش باید شورت را در آورد٬ با نگاه من که مواجه می شود می گوید می دانم که شنیدنش شوک آور است ولی خب حقیقت همین است٬
روی تخت معاینه دراز کشیده و نمی تواند ترسش را پنهان کند٬ روانشناس مرکز تنظیم خانواده در یک طرف و من در طرف دیگر ایستاده ام٬ دستهای ما را گرفته است و فشار می دهد٬ لبش را گاز می گیرد٬ چشمانش پر از اشک است و مدام می گوید باید این کار را می کردم چطور می توانستم تنهایی بزرگش کنم٬
روانشناس به او می گوید اینجا هیچکس شما را قضاوت نمی کند٬ حتما دلیلی قانع کننده ایی داشته اید٬
بیش از شش سال است که در چارچوب کارم زنان روسپی را به مرکز تنظیم خانواده ایی که در نزدیکی محل کارم است همراهی می کنم٬ نمی دانم شاهد چند سقط جنین بوده ام٬ یا بهتر بگویم شاهد رنج روحی و جسمی چند زن بوده ام٬ ولی می دانم که بهترین تصمیم را گرفته اند٬ دلم برای آنانی که شانس متولد شدن را نداشته اند نمی سوزد٬ دلم برای تمامی کودکانی که متولد شده اند و شانسی برای بدنیا آمدن نخواهد داشت می سوزد٬ کودکانی که باید یک جوری در این دنیا گلیم خود را از آب بیرون بکشند٬ کودکانی که نمی توانند روی حمایت پدر و مادرشان حساب کنند٬ اکثرشان حتی پدرشان را نخواهند شناخت و شاید هیچوقت نتوانند شانس این را داشته باشند که داستان بوجود آمدنشان را روزی برای همسرشان یا فرزندانشان تعریف کنند٬ کودکان نتیجه یک تصادف٬ نتیجه یک همخوابگی با مردی ناشناس٬

تجربيات کاري | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/589


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: