عریانی باغ
جمعه 1 دی 1385هوا سرد است، باغ عریان تر از همیشه است٬ در باغچه هیچ گلی باقی نمانده است٬ پیازهای سنبلها، نرگس ها و لاله ها به خوابی عمیق فرو رفته اند درخت سیب نمیداند چگونه عریانی اش بپوشاند و هر شب خواب شکوفه هایش را میبیند٬ پرده را کنار میکشم، آسمان پر از ستاره است کاش میشد نردبان گذاشت ، بالا رفت و ستاره چید٬ بعد هم میشد از تاریکترین خیابانها گذشت و بر سردر هر خانه یک ستاره آویخت٬ از امشب عمر تاریکی هی کوتاه و کوتاهتر میشود٬ هر روزی که از زمستان میگذرد یک قدم به بهار نزدیک میشویم٬ پرنده ها از کوچ باز خواهند گشت و سکوت باغ را خواهند شکست٬
کاش میشد تمام زمستان را خوابید، شبهای دراز و پر از تنهایی زمستان را پشت سر گذاشت و با بهار بیدار شد٬
يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول
دنبالک:
آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/556