چه کسی پنجره ها را بسته بود
سه شنبه 2 خرداد 1385دخترک کوچک گاه بیدار می شود، بهانه می گیرد، احساس نا امنی می کند. بعد به دنبال دست بزرگی می گردد که دستان کوچک سردش را در آن بگنجاند و گرم کند. دخترک بدنبال قدمهایی است که گامهایش را با آنها تنظیم کند. به دنبال راهی است که می ترسد هیچوقت نیابدش.
دخترک نمی داند کی پنجره های خانه به روی زمان بسته شد. نمی فهمد برای چه نتوانست یا نخواست دیگر بزرگ شود. چه کسی پنجره ها را بسته بود و پرده ها را کشیده بود؟ چه کسی مانع آشنایش با توفان شده بود.؟ چه کسی گوشهایش را بسته بود تا صدای رعد را نشوند؟
هیچ دستی نیست که دستانش را در آن رها کند، صدای پای هیچکس نمی آید. باد بوهای آشنا را با خود برده است و باران رد پاهای عابران را شسته است. اکنون دخترک در میان خیابان زندگی رها شده است. دخترک باید برود، تنها، بی نشانه، بی علامت. باید برود وگرنه روحش در زیر باران بی امان خیس خواهد شد. باید برود تا بزرگ شود.
يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول
دنبالک:
آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/521