عمر رابطه

پنجشنبه 3 فروردین 1385

همیشه همینطور است تا به خود بجنبی تمام شده است. عمر را بطه را می گویم . رابطه ای که تا وقتی در روزمرگی اش غرق می شوی ، به ماهی کوچکی بدل میشوی که رویای اقیانوس را به امنیت تنگی بلوری می فروشی. همیشه فکر می کنی برای دیگران پیش می آید. یک روز به خود می جنبی و می بینی که باید در آینه با خود روبرو شوی. با خود بیخوابی کشیده ات. با چشمانی که از نگاه کردن در آنها می هراسی. چشمانی که آینه درونت شده اند و تو را با خودی که از او فاصله گرفته بودی روبرو می کنند. می خواهی به عقب برگردی و جبران کنی، طور دیگری باشی یا جور دیگری باشد او که رفته است و تو را با یک دنیا خاطره تلخ و شیرین پشت سر گذاشته است. سبک سنگین می کنی و نمی خواهی به خود بباورانی که تلخی ها بیش از شیرینی ها بوده اند شاید.
فکر می کنی که هنوز عاشقی بی آنکه بدانی چند درصد از این عشق عادت است . می ترسی که از دستش داده باشی آنکسی را که رفته است می گویم. نمی دانی ، هنوز شاید زود است که بدانی ترس تو از قدم گذاشتن در راهی است که نا آشناست.
به خود می گویی ای کاش زندگی مانند فیلم ضبط شده بر یک کاست ویدویی بود و می شد با دگمه ایی به عقب برگشت. فکر می کنی از دست داده ای همه چیز را از دست داده ای. مانند دونده ایی هستی که بعد از سالها رکود در ابتدا پیستی ایستاده ای و باید آغاز کنی. دویدن را آغاز کنی با پاهایی خسته تر از چند سال پیش و با کوله باری از ای کاشها که امانت را بریده است. می خواهی بنشینی، چشمانت را ببندی و فکر کنی که وقتی دوباره آنها را می گشایی همه چیز به حال اولش برگشته است.
چشمهایت را باز می کنی، نیمه خالی تخت را می بینی و پشتت را به آن می کنی. می خوابی . می خوابی تا برای چند ساعتی فراموش کنی.

به راستی عمر هر رابطه چقدر است؟

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/505


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: