زندگی، من و چمدان
سه شنبه 6 دی 1384Georges Perec می گوید زندگی، جابجایی از مکانی به مکان دیگر است و نهایت تلاش برای اینکه تا حد امکان به جایی نخوریم.
دارم فکر میکنم در این امتناع از برخورد، سهم ما چقدر است. آیا توجه و هشیاری کافی است که پوست زندگی تر ک برندارد؟
یاد نوشته معلممان می افتم که می گوید برای بدست آوردن چیزهای جدید باید پذیرفت و یک سری از چیزها را از دست داد. در کلاس عادت کرده ایم به متافر ساختن. تصویر سازی برای درک موقعیت ها می تواند راه حل مفیدی باشد.
چشمانم را میبندم ، به زندگی فکر می کنم و به یاد یک چمدان می افتم. مسافری میشوم با انبوهی از اشیاء و یک چمدان کوچک در وسط اطاقی که بوی رفتن می دهد.
مهم نیست به کجا می خواهیم سفر کنیم. مهم این است که باید برای رسیدن به مقصد یک سری از چیزهایی که به آنها وابسته ایم جا بگذاریم.
بر می گردم به نوزده سال پیش. یاد چمدانم می افتم که در نیمه راه سفر شکست. بیش از آنکه باید پرش کرده بودم؟ یا انتخاب چمدان ایراد داشت؟ یا راه دشوارتر از آنچه که فکر میکردم بود؟
شاید هم در جابجایی از جایی به جایی دیگر به چیزی برخوردم که چمدانم را شکست.
يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول
دنبالک:
آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/466