تغییر

چهارشنبه 27 مهر 1384

آدمها عوض میشوند؟ منظورم همه آدمها هست. آنهایی که دنبال تغییرند و آنهایی که به تغییر حتی فکر هم نمی کنند.
یک ضرب مثل فرانسوی می گوید:هر چه چیزها بیشتر تغییر می کنند بیشتر مثل قبل می مانند.
شاید هم برای اینست که من هنوز بعد از ده سال جدایی هنوز با تو سر بیان همان چیزهای همیشگی گیر میکنم.
کی همانطور مانده است؟ تو؟ من؟ چه کسی می تواند جوابگو باشد؟
بچه که بودم یک روز با پدرم از یکی از کتاب فروشی های نزدیک دانشگاه که گردشگاه مورد علاقه هر دومان بود کتابی خریدیم اگر اشتباه نکنم از قدسی قاضی نور. اسم کتاب «چه کسی به چشم پسرک عینک زد» بود. داستان در مورد پسر بچه ای بود که به چشمانش عینکی زده بودند که همه چیز را قشنگ ورنگی می دید. نه فقر را می دید و نه زشتی ها و ... تا اینکه یک روز عینک را از چشمانش برداشت و با واقعیتها روبرو شد.
دارم فکر می کنم چه کسی به چشم من عینک زد که من سالها واقعیات اطرافم را به گونه ای دیگر دیدم.
چه کسی این عینک را به چشمانم زد. جامعه مرد سالار، تربیت سنتی، مادرم ،مادربزرگ.
آیا به چشم همه زنها از همین عینکها می زدند یا هنوز می زنند؟
چطور ندیدم؟ یا بهتر بگویم که نخواستم ببینم؟ چطور تن دادم به تو ؟ به نگاهت به انسان، به زن، به من؟
چه کسی را نباید بخشید؟ مادر بزرگ را؟ مادر را؟ تورا یامن را؟

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/435