فریاد

یکشنبه 19 تیر 1384

کاغذی برداشتم و همه آنچه که تو دلم جم شده و من نه میتونم به تو بگم و نه به اون بارها نوشتم و بعد هم کاغذ را مچاله کردم. بعد بازش کردم و خوندمش و بعد شروع کردم به تکه پاره کردنش تا شاید از شر این حس بدی که درونم رو پر کرده خلاص شم.
کاش این دو رو بر ها یه چاه عمیق بود . یه چاهی که بتونم سرم رو خم کنم توش و تا جایی که توان دارم داد بزنم.

puit.jpg

نه تو بشنوی که نمی تونی بفهمی من چی میگم نه اونی که از دستش مجبورم داد بزنم.

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/423