اعتماد

چهارشنبه 17 بهمن 1380

نگاهش گوياترن كلمات بود
با من حرف ميزد ، تنها با سكوتش مي توانست حس دردي كه سه سال بود
كه در وجودش نهفته بود بيان كند
بر او چه گذشته است كه كلام از وصف آن عاجز است
دستانش در دستم بود ، با هر فشار دستش انگار مي خواست دردش را قسمت كند
تنها چيزي كه پس از تفويض جسم و روحش هنوز در درونش محفوظ مانده بود
چه مي توانستم بگويم ، ناتواني در نگاه من موج ميزد
او از وراي ناتوانيم اعتماد را بازيافته بود

تجربيات کاري | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/364


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: