پرواز
جمعه 8 شهریور 1381پرواز
در حسرت پرواز هر سال از گذرگاه پرندگان مهاجر گذشته بود. آنها رفته بودند و تنها نگاه او توانسته بود دمي با خيل پرندگان اوج بگيرد. آنها رفته بودند و او باز هم مانده بود. به شانه هايش دست كشيده بود تا از نداشتن بال اطمينان يابد. بعد هم پرها را با دقت جمع كرده بود و دركيسه اي ريخته بود. مدتي هم هر روز صبح در آينه به چشمهايش خيره شد بود تا آخرين تصوير پرواز را كه هر روز كمرنگتر مي شد تماشا كند.
امسال در آستانه پاييز، بعد از سالها با دو بال بزرگش بر لب پنجره به انتظار كوچ پرستو ها نشسته بود .
يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول
دنبالک:
آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/255