من و دخترم

جمعه 8 شهریور 1381

هر وقت دارم اينجا يك چيزي مي نويسم، دخترم هر بار كه از كنارم رد مي شود مي پرسد چي داري مي نويسي؟ گاهي اوقات موضوع مطلب را برايش مي گويم و او سري تكان مي دهد و رد مي شود. امروز از من مي خواهد چند تا از مطالب را برايش بخوانم چون او دوست دارد ببيند چه مي نويسم. فارسي روز مره را مي فهمد و لي كمي كه لغات مشكلتر مي شود بايد معاني را توضيح داد. در خانه هميشه با او فارسي حرف ميزنم و سعي مي كنم اشتباهاتش را تصحيح كنم. نميتواند به فارسي بنويسد وبخواند. مانند فرانسوي زبانها كه H ‹ ‌ة وح › را نمي توانن تلفظ كنند فارسي حرف مي زند. مثلا حوله را اوله و هميشه را اميشه تلفظ مي كند. گاهي به شوخي از او مي خواهيم كلماتي كه به ح شروع مي شوند را تلفظ كند و سر به سرش مي گذاريم.
خلاصه امروز از من خواست كه چيزي را براش بخوانم. من هم براش خواندم و هر بار سعي كردم كه كلماتي را كه نمي فهميد برايش توضيح بدم.

يادداشت ها | بازگشت به صفحه اول

دنبالک:

آدرس دنبالک براي اين مطلب: http://www.donyayeman.com/cgi-bin/mt/mt-tb.cgi/254


نظرات:

شما هم نظر بدهيد: